دخترکِ ساکنِ اتاقِ شیروانی



وقتی برای اولین بار انیمیشن دلیر یا شجاع را دیدم حسی به من القا شد که شاید با دیدن انیمیشن های دیگر دیزنی این حس وجود نداشت.در کمال تعجب مریدا تصویری ظاهری و باطنی از شخصیت من بود.
اینجا دختری که اسمش را از مریدای قصه دلیر وام گرفته است، از همه چیز می نویسد گاه از بغض ها و دلتنگی هایش و گاه از شادیها و لبخند هایش.
مینویسم برای آرام شدن ذهنم.برای کنارهم قرار دادن کلمات و رنگ بخشیدن به افکاری که در سرم موج میزند.




امشب تمامِ سلول های بدنم تورا میخواهد.
امشب من رفت و جایش را یک تو پر کرد.
امشب شانه های مردانه ات را میخواستم برای گریه کردن.
امشب دلم قدم زدن های بی وقفه میخواست با تو در تمام پیاده رو های جهان.
امشب یک شمع میخواستم و یک شب و یک حل شدن در آغوشت.
امشب یک کافه میخواستم و قهوه و شیرینی چشم هایت.
امشب تورا میخواستم و شیطنت های دخترانه ام.
امشب مردانگیت را برای تعریف نگی هایم میخواستم.
امشب یک شب سرتاسر با تو ولی سرتاسر بی تو بود.

در طول زندگیم تا به حال جمله ای زیباتر از اینکه: "نترس من همیشه کنارتم" نشنیدم.

این جمله انرژی زیادی برای گفته شدن نمیگیره ولی انرژی من و به طرز عجیبی به حداکثر خودش میرسونه.

نترسِ ابتداش همون کلمه نترس عادیه ولی شنیدنش از بعضی ادما فرق میکنه.نترس این آدما یعنی یادته من همونیم که هیچوقت هیچوقت تنهات نمیذاره؟

یادته هرمشکلی و باهم حلش کردیم؟یادته دنیاهم تنهات میذاشت من بودم؟پس دیگه نترس،و اون لحظه تو حتی از سیاه ترین روزها و شب ترین شب ها نمیترسی.

من همیشه کنارتم.یعنی من همونم که یه لحظه ام تنهات نمیذاره.یعنی فقط فکر مشکلاتت باش منی که اینقدر دوسم داری و دلت به دلم بنده همیشه هستم نگران بودن و نبودن من نباش.

پدرم همون کسیه که همیشه موقع سختیا بهم میگه"نترس من همیشه کنارتم"



چند ماهی میشه که درد معده و شکم دارم و الان تو مرحله ای هستم که نمیتونم غذا بخورم و اگر حتی بخورم حالت تهوع شدید اونقدر اذیتم میکنه که قسم میخورم دفعه بعد دیگه هیچی نخورم.مدام درحال کم کردن وزنم.طوری که میترسم روی ترازو برم.

اونقدر دکتر رفتم که دفترچه بیمه ام تموم شده ولی نه تشخیص درست حسابی میدن و نه داروی مناسبی و من فکر میکنم هر روز که اینا چجوری دکتر شدن؟

امروز صبح رفتم پیش دکتر و گفت فقط عصبیه مثل تمام دکترای دیگه که اینو گفتن.ولی من مطمئنم ضعف در تشخیص خودشون رو با گفتن بیماری عصبی توجیه میکنن منم که خدا بخواد از دوکیلومتری استرس و اضطرابم مشخصه.

گاهی آدم احساس میکنه به بن بست رسیده و تلاشش بی فایده است.گاهی احساس میکنه ته خطه و من الان دقیقا همین حس و دارم.

اعصابم ضعیف شده و حوصله هیچکس و هیچ چیزو ندارم.نه چیزی خوشحالم میکنه و نه اشتیاقی دارم.

این روزها ولی میگذرن وتموم میشن مثل همه مشکلات دنیا که یه روز تموم میشن.

اینجا مینویسم تا سالها بعد یادم نره تو چه شرایط سختی دوام آوردم.


وقتی برای اولین بار انیمیشن دلیر یا شجاع را دیدم حسی به من القا کرد که شاید با دیدن انیمیشن های دیگر دیزنی این حس وجود نداشت.در کمال تعجب مریدا تصویری ظاهری و باطنی از شخصیت من بود.
اینجا دختری که اسمش را از مریدای قصه دلیر وام گرفته است، از همه چیز می نویسد گاه از بغض ها و دلتنگی هایش و گاه از شادیها و لبخند هایش.
مینویسم برای آرام شدن ذهنم.برای کنارهم قرار دادن کلمات و رنگ بخشیدن به افکاری که در سرم موج میزند.




برای بعضی ها متاسفم.
متاسفم که رویای غیرواقعی رو به بچه ۱۷ یا ۱۸ ساله القا میکنن.
اونقدر زندگی خودشون رو بعد از قبولی در رشته پزشکی آرمانی به تصویر میکشن که یه دختر یا پسر تمام هدفش از قبولی تو رشته پزشکی و دندانپزشکی بشه استتوسکوپ انداختن گردنش و روپوش سفید پوشیدن و شنیدن اسم خانم دکتر یا آقای دکتر.
واقعا تا کی میخواد ادامه پیدا کنه این وضع؟
تا کی بگیم پزشکی و دندانپزشکی فقط هدفه؟؟
تا کی میخواین پستای رنگارنگ اینستاگرامی و وبلاگی بذارین که منمو بیمارستان و دم صبح و آفتابی که میتابه به من‌؟؟
و خدایا چقدر خسته از فلان و .
یا عکس یه ماگ و برش کیک کافی شاپی بذارین و زیرش بنویسین من بعد خستگی های دانشگاه؟؟
یا منم و خوابگاه و فلان روز قشنگ؟؟
یا من تا ۴۰ سالگی شوهر نمیکنم چون هدف دارم و خیلی خودم مستقلم و نیاز به این حرفا ندارم!
شما با این کاراتون فقط و فقط اینو القا میکنین که دو سه تا رشته هستن که باعث میشن پول و شهرت و اعتبار و آزادی و استقلال داشته باشیم.
یه جوون ۱۷ یا ۱۸ ساله چی میخواد از زندگی؟؟دقیقا همینارو میخواد و شما با این کاراتون بهش رویای کاذبی رو القا میکنین.
همین میشه که کسایی وارد پزشکی میشن که دست چپ و راستشونو از هم تشخیص نمیدن.چون اون هدف و رویا کاذب بوده.تلقین شده.قشنگ جلوه داده شده.
رفتار شما مثل این میمونه که ماهی و وادار کنین پرواز کنه و پرنده رو وادار به شنا کنین.اینجوری ماهی که ذاتش شناست میشه یه موجود پرواز کننده ناقص و پرنده یه شناگر ناشی.
اگر به هدفتون رسیدین و واقعا دوسش دارین که مطلقا خیلی ها حس کاذبشو دارن بدونین شما تاثیرگذار هستین روی خیلی آدم ها پس تلقین کاذب نکنین.
تجربه بهم ثابت کرده کسی اگر خوشبخت و خوشحال از یه دستاورد یا موفقیت باشه هیچوقت اونو به رخ کسی نمیکشه.
تمام.


روزه میگیره و من دلم میگیره وقتی اون گرسنه است من غذامو بخورم.
امروز بهم میگه سیکل خوابش که بعد سحر کامل بشه دیگه مشکل نداره و برای همین سحریشو زودتر میخوره.
همیشه این تعهدش به انجام کاریو دوست دارم.وقتی قصد میکنه کاری رو انجام بده،انجامش میده و برای همینه که دلم همیشه ازش قرصه.برای همینه که اینقدر بهش اطمینان دارم.

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

هارمونی باران الکترونیک معرفت دینی Michael کسب و کار موفق ترک فیلم مطالب تور و گردشگری مرکز تجاری بین المللی پانوراما Poker Online ویپوز کارتخوان و پوز موبایلی و سیار